نظاره گر

ساخت وبلاگ
هیاهوی عجیبی بود میان مویه هایی که با صدای باد هم آغوش می شدند
و اشکهایی که باران تازه یافته بودتشان.
نظاره گری فقط می نگریست 
می نگریست به رد خونی ِقدمهایی که رفتن را بلد نبودند و حال جا ماندن را از بر شده بودند.
سنگینی هیچ باری به وسعت بغض خفته در گلوی درد نیست
وقتی قرار است که دیگر
 بدون هوا زندگی کنی.
الیـــطا...
ما را در سایت الیـــطا دنبال می کنید

برچسب : نظاره گر,نظاره گران حریم پارسه,نظاره گر ها, نویسنده : fmylollapalooza8 بازدید : 18 تاريخ : چهارشنبه 10 آذر 1395 ساعت: 3:31